یک کاپوچینو | کافه چی
یک کاپوچینو | کافه چی

یک کاپوچینو | کافه چی

بهشت

اخرین جمعه سال ، ساعاتی در بهشت

مقصد اخر هر ادمی

پدر پزرگ ها ، مادر بزرگ ها، عمه خانم و ...

برام مثل این می مونه که رفته باشم خونه شون ولی اونها فقط دارن از پشت سنگ های بزرگ سیاه نگام می کنن ،جواب م رو نمی دن .

خاطرات و عکس ها 

لبخند مهربون مادربزرگ 

نگاه پر معنای پدربزرگ

نمی دونم  فکر کردن به اینکه اخرش می خوام برم تو "یه وجب جا" زیر کلی خاک، هم اروم م می کنه هم پریشون .


پ.ن:

قطعه های قدیمی بهشت زهرا یه حس عجیبی توش  هست، نمی دونم چیه ولی حس واقعا عجیبیه . هم از شون می ترسم هم برام جالبن 

قبر های که مدت هاست کسی بالای سرشون گریه نکرده.


div style=margin: 0px; padding: 0px;