یک کاپوچینو | کافه چی
یک کاپوچینو | کافه چی

یک کاپوچینو | کافه چی

می خوام بنویسم

هی می خوام بنویسم ما !!! ولی نمی شه !!!

الان چرکنویس هام بیشتر از مطالب اینجاس

از همه اینا مهمتر این که چند ماه من یه کاپوچینو نخوردم  یعنی صبح که پا می شم اگه صبح بیدار شم البته بقدر کافی دیر شده که نمی رسم لباس بپوشم حالا نه اینکه با لیاس خواب راه بیوفتم تو خیابونا ولی نمی رسم دیگه ...

من کاپوچینو می خوام 

یا یه جورایی

تا حالا شده سه چهار ماه کاپوچینو نخورید 

تا حالا شده برید ساندویچی به اون اقا(ه) بگید :" اقا دستاتونو شستید دیگه "

من همیشه می گم یعنی اگه بخوام ساندویچ بخورم به صاحب اونجا یا اونی که داره می پیچه ( همین دیگه می پیچه ) گفتم .

همشونم اول یه نگاه به سر تا پام می کنن بعد می گن : بله .

دوستام هم لطف می کنن  من رو مورد لطف خودشون قرار می دن که ... بله ... .

تا حالا کسی زنگ زده بگه دلم برای" به به "گفتنت تنگ شده 

تا حالا با تلفن مشاوره دادید به دوستاتون و کلی حال بدید بهش بعد

اخ که دردو دل یه دوس قدیمی خوب یه رفیق جینگ چقدر دلچسبه حالا می خواهد یه دنیا فاصله ( به کیلومتر البته ) این وسط باشه  .

++ جی وای و جی زد هر دو با هم باردار هستند و اینو به مامانشون شمسی تبریک می گم واقعا چه بچه های بزرگ کرده .