یک کاپوچینو | کافه چی
یک کاپوچینو | کافه چی

یک کاپوچینو | کافه چی

شیطان

نمی دانم چه گفته ای در گوش هایش

که امد سمت تو دنیا 

                              راضی شده بود 

                             به سجده کردن ، شیطان 

تلاشت بیهوده است

نه... نه ... نه 

قبول نیس ... این نامردیه ، دنیا 

من و تو چشم تو چشم شدیم

منو خودت ، تو داری از پشت خنجر می کشی برایم 

تو داری بهم میزنی بازیمان را 

تو رفتی سراغ همه داشته هایم

تو داری ادم جدید وارد بازیمان می کنی

می لرزانی پشتم را 

لرزشش تا چشم هایم  می اید 

تو فکر کردی میبری این جوری !؟


می لرزد این پشت لعنتی این شانه ها 

ترس وجودم را برداشته تا انحلال نفسی فاصله دارم .


تو فکر کردی میبری این بازی را !؟


تلاشت بیهوده است ... نمی گذارم 


حتی اگر همه رو وارد بازی کنی 

حتی اگر تک تک از من بگیریشان

چند تایشان را بردی با خودت تا حالا ؟




  تلاشت بیهوده است ... نمی گذارم .

                                                  تلاشت بیهوده است.  



ایستاده ام

ایستاده ام اینجا 

ایستاده ام در تنهایی

ایستاده ام پشت این دیواری که به دور خودت کشیدی 

ایستاده ام پشت دیواری که هر روز بلند و بلند تر می شود ارتفاعش 

ایستاده ام با دست هایی سرد و خالی ام 

ایستاده ام تا ...

تا ...

  نظاره گر طلوعت باشم ، خروجت از تنهایی

                                                           خورشید





پی اس :

یه وقتای همه نیاز دارن که تنها باشن .


آشفته

بسی اشفته است ، ذهنم

در این اشفته بازار ذهنی ام 

یه قیچی می خوام تا ارتباطم را با همه ی گذشته قطع کنم .

و یه پتک ، بشکنم این بت  غرور را ...

افسانه شکارچی

افسانه چکارچی یا مرگان

داستان یک شکارچی ست، که عاشق می شود  

شرط عشق 

شکار صد ام است  

تیرش به طرقه ی می خورد   

طرقه ای که به سوی خورشید پرواز می کند 

دنیا و خورشید در پس نجات پرده اند ، شاید اب چشمه حیات در بالای کوه بتواند پرنده را نجات دهد ...  

در نهایت برای نجات طرقه به بالای کوهی می رسد اما چشمه خشک شده ... 

 

 

شکارچی تمام توانش را در راه از دست داده

پاپوش هایش را در عوض  نشان دادن راه داده است 

پاهایش زخمی اند ...

چشمه هم که خشک شده 

طرقه هم دارد میمیرد ...

مغی که انجا زندگی می کند  به او می گوید 

با تمام توانش طرقه را به سوی سپهر و خورشیدش پرواز دهد ...

طرقه در اوج پر می گیر و به سوی خورشید پرواز می کند .



پی اس 1:

این یه افسانه است ، با چند پایان ...

پی اس 2:

یک افسانه شکارچی دیگر هم وجود دارد که برای صورت فلکی شکارچی ست .

پی اس 3:

نه فرو می رود که راحت بخندم 

نه بیرون می ریزد که راحت بگریم 

پی اس 4:

مدتی زمان لازم است...

پی اس 5:

مدتی زمان لازم دارم .

پی اس 6:

ترکوندن

مثل بادکنک ترکوندن میمونه 

اما اینجا 

 توی گلو می ترکه...

puzzle

'گسسته ...

تکه تکه ...

تکه های کوچک 

کم کم تصویری ظاهر می شد 



یلدا

میبینی

زمین هم به کندی می چرخند 

نمی خواهد تمام شوی ،پاییز

پاییز ...

زمستان می خواهد بیاید در برابرت چه بگویت ...

در برابر این همه رنگت ، چه دارد که رو کند 



I.

شب یلدا شب زایش مهر است. 

مهر، فروغ و پرتو و نور خورشید (و نه خود خورشید) است.

II.

دلیل بلند بودن شب یلدا اینکه زمین رو محور چرخش به دور خودش حرکت می کنه .

من

من تنها ایستاده ام این طرف 

دنیا با هر انچه دارد آن طرف

جلو ام قد بر افراشته ، دارد تو چشمانم نگاه می کند 

انگار همه چیز متوقف شده است ، من مانده ام با دنیا 

چشم در چشم 

منتظر مانده ایم ببینیم چه کسی زودتر زانو می زند در برابر دیگری 

با همه توانم ایستاده ام و به عمق چشمانش می نگرم 

می خواهد به زانو در بیارد مرا ...

نمی گذارم ... نمی گذارم 

می دونی دنیا ، هر چه قدر هم بزرگ باشی نمی گذارم تو مرا به زانو در بیاری

تسلیم این نگاه نمی شوم ، تسلیم تو و داشته هایت نمی شوم

تسلیم زندگی نمی شوم .

شکستنم خیال خامی ست در سرت ، بیرونش کن

تلاشت بیهوده است ... 


برف سفید

می شه  نباری ، برف سفید ...

دوس ندارد ، خورشید .

3

رفتم و دیدمش ، خورشید را ...

تنها بود میان جمع ...

.




+اولین باری که ...

 


5

در پس ابر های از جنس فاصله تنها می تابد ، خورشید.

تنها ...

.







+هفته ی پیش رو روزی خاص در خود دارد...خیلی خاص .

تابشش

اصرارم بی فایده است  ...

تابشش محال است٬خورشید.

دست های سردم

دنبال بهانه ای می گردم تا نگاهش به نگاهم افتد،خورشید.




می خواهم خورشید نگاهم کند با نگاهش دست های سردم گرم می شوند.

خورشید

خورشید چشم در چشم نگاهم ، شروع به بارش اشک هایش کرد. من مثل مترسکی چوبی فقط توانستم بگم :

گریه نکن .




زندگی

همه اش به همه می گویم سخت نگیرید اما بی اختیار خودم از همه یشان سخت ترش (سخت تر رش) می گیرم ...

جریان باد

ادم های که با جریان باد تغییر می کنند

بی تردید،اصلا قابل اعتماد نیستن.

خواب هایم

نمی خواهم خواب هایم تعبیر شوند.

باران

اولین باران پاییزی داره اون طرف پنجره از اسمون شهر می ریزه پایین.

 اهای بارون پاییزی کی گفته تو غم انگیزی...

cloud computing

کلود کامپیوتینگ یعنی زندگی بدون ترس از دست دادن اطلاعاتتون از روی hddهای که وقتی خاموش می شه باید به هزار جا توسل کنی تا دوباره روشن بشه.