یک کاپوچینو | کافه چی
یک کاپوچینو | کافه چی

یک کاپوچینو | کافه چی

خمار

عجب مستم از این می صدساله!

چشمات

back to game

اندازه ی همه روزهای نبودنت صدایم کن.

دلم برای اسمم تنگ شده بی تو ...


+اندازه همه ی کتاب های دنیا می شه حرف باشه، تو سه نقطه ها.


سایه

تو چشم هاش عجیب نگاه تو هست.

به بهونه پاییز حتی میشه ادم کشت !

بیا یه کم بازی کنیم 

من بازیگر نقش یه جوون عاشق که داره از حرارت عشقت میسوزه، تو هم "خودت باش"

من همش سختی و تنهایی، تو هم "خودت باش"

من درگیر صدای نفس هات، تو هم "خودت باش"

من شکسته و پیر، تو هم "خودت باش"

...

من بازی و باختم، تو هم "خودت باش"

من دیگه نیستم 

فقط تو باش


فاصـــله

مگه چقدر دور شدی که صدای دلمو دیگه نمیشنویی!

+پاییز



خیلی وقت بود احساس بی فایدگی و بی مصرف بودن می کردم و علاوه بر این؛ یکبار که دختر هفت ساله ام برداشت و ازم پرسید: ((بابایی تو چه کاره ای؟!)) هیچ پاسخ قانع کننده ای نداشتم که بهش بدهم.
یعنی راستش را بخواهید به خودم گفتم: ((تا وقتی هنوز زنده ام، چند بار دیگر ممکن است پیش بیاید که این را ازم بپرسد و من چند بار دیگر می توانم ابرویم را بیندازم بالا و بهش بگویم: ((خودمم نمی دونم بابایی.))
اما اگر می نشستم و داستان بلندی می نوشتم و بعد منتشرش می کردم؛ می توانستم بهش بگویم: ((اگر کسی یک وقت برگشت و ازت پرسید بابات چه کاره است، حالا توی مدرسه یا هرجای دیگری؛ یک نسخه از کافه پیانو را همیشه توی کیفت داشته باش تا نشانشان بدهی و بهشان بگویی بابام نویسنده اس. حالا شاید خوب ننویسه، اما نویسنده اس

+کافه پیانو - فرهاد جعفری

1977

I.

این ماسک خندون و شاد خیلی ازم انرژی می گیره،خسته ام.

II.

...

III.

هدیه بدیم، هدیه بگیرم. چیزای کوچیک - ارزون خوبه حال ادمو بهتر می کنه. دنبال دلیل نگردیم زندگی کنیم.

جهنم

احتمالا جهنم یه جایی یه که همه روزهاش جمعه است، اونم عصرجمعه .

Expire

نشستی کنارم یه دل سیر نگاهت کردم ولی دیگه قلبم تند تند نزد.

مردمان

می خواهم ببوسمت،

لبانت ازم دوراند .

انجا هم مردمان لب دارند!؟

تنه

امروز تو خیابون کلی از بقیه تنه خوردم
اما تنه هایی که تو با حرفات می زدی هنوز جاشون درد میکنه

مهتاب

بی خوابی های من رنگ آسمون شب شدن بدون ماه، خواب هام همه آشفته.

+خیلی وقت بود دست به دوربین نزده بودم،عکسم خوب شده ؟

flashback

ستاره ها هم دنبالت می گردند

گم شدی تو آسمون رویا

تو

گفتی

-حسینا بیا می خوام اتاقم رو نشونت بدم

دستمو گرفتی از رو مبل بلندم کردی رفتیم سمت چپ اخر یه راه رو جلوی یه در سفید وایسادیم دستت هنوز تو دستم بود با خنده اروم گفتی

-اقا دستم رو ول نمی کنی!؟

مدل خودتت ابروهامو دادم بالا گفتم

-نه این بار.

درو باز کردی

 -اول مهمونم.

رفتم داخل تو هم دست به دستم پشت سرم اودی تو اتاقت پر بود از یه بوی خوب که تو هیچ جای دیگه نشنیده بودم داشتی مدل این املاکی ها میگفتی این چیه اون چیه

-میز کارم، لپ تاپم اونم تخته این عروسکم اسمش ارمیتاست از 5سالگیم با من بوده من مامانشم نگاهش کن بامزه نیس حسینا!؟

تند تند حرف میزدی و من فقط داشتم نگات میکردم رو دیوار با مداد مشکی یه مستطیل کشیده بودی دو تا عکسی که بهت دادم بودم رو گذاشتی بودی وسطش خط نگاهمو خوندی برگشتی پشت سرت

-اها اها اینا رو یادم رفت اینا رو که میبینی شما، باارزش ترین چیزای زندگی من اند اگه گاوصندوق داشتم تو اون نگهشون میداشتم ولی ففط همین خط مشکی اونا رو از تموم دنیا جدا می کنه.

 -همچین عکس های خوبی هم نشدن.

یکیشو تو ماشین بهت داده بودم چندتا شکوفه گیلاس بود. اون یکی رو هم تو دفتر کارم عکس یه اسمون بود با چندتا تیکه ابر ابرهاش پف پفی بودن انگاری باد تو لپ های اسمون جمع شده بود بعد اومدی جلو تو چشمام که نگاه کردی تموم شدم انگار زمین وایساده بود بعد همه ادما داشتن تو رو نگاه می کردن شلوار جین ابی پات بود با یه تیشرت سفید استین کوتاه ساعتتم دستت بود موهاتو بالای سرت جمع کرده بودی انقدر بوت خوب بود که داشتم به تلوتلو خوردن می افتادم یه دفعه گفتی

-ای وای به مهمونم یه لیوان اب هم ندادم بخوره وای حسینا ببخشید.

معصومانه تر از هر دفعه دیگه ای گفتی ببخشید بعد لبمو بوس کردی دنیا دیگه واقعا از حرکت وایساد.

بلیط

قطارهای این ایستگاه همه به تو میرسند
                                                      اما من بلیط ندارم

اوج

1.
گویا زمین گرده و هبوط نبودنت منو به اوج آن سو برده
دست من نیس ! اوج مرا رفته
من که گفتم دل خودمو بده، همون که عاشقت نبود
خودت ابروتو انداختی بالا و زیرلب گفتی "نوت چ"
آخ که دلم برای ابرو بالاانداختناتم ...
+رقصنده (دوسطر اول البته)

2.
بهت گفتم اسمت خیلی قشنگه؟
یه حس خوبی توش هس یه چیزی بین پرواز و رهایی
+یه دوست

3.
تمام صندلی های ایستگاه مترو رو دنبالت گشتم
نیستی!
لبخندت نیست
تنهایی اوج می گیرد در این گرمایی بی پابان تیر
کی تموم می شوی؟ باور کن دوست داشتی نیستی.
بیا بریم بهمن.
"بهمن دوست دارم."
اون جوری هر چندوقت می دیدمت، یادم میرفت مال من نیستی
این جوری همش یادم هست مال نیستی
نه می تونم بخوابم با رویایی بودنت نه بیدار بمونم با کابوس نبودنت

انگاری رنگ ها هم با من خداحافظی کردند بعد تو

+"دختررنگ رنگی"

می دونستی ؟

میشه عاشق تو شد!؟

چشمات رنگشونو از شب گرفتن که این جوری ان؟

میشه باتو نفس کشید پاییز رو، لحظه ها رو فریب داد به نرفتن

میشه عاشق تو شد؟

با هم بدوزیم نگا مونو لب ها مونو

میشه با تو گم شد تو رویا، باهات بازی کرد عشق رو.



میشه عاشق تو شد.




می دونستی وقتی چشمات خوابن، لبات شیرین تر می شن.


بوسه ای برای تابستان

طول روز هات خیلی بلنده

خورشید انگار می خواهد خودشو ثابت کنه

عمرت به شمارش روزها افتاده، برو که فصلی نو در انتظار است

فصلی که پایان فراغ است.

خداحافظ رفیق، خداحافظ تابستان

memory

در گوشم گفت "حسینا"

چرخیدم سمتش که ... ، یه دفعه بلند شد وایساد نگاهم کرد نمی دونم چقدر طول کشید ولی انگار دنیا تموم شده بود.

آره رفته بودم اونجا که دنیا تموم میشه و افسانه ها شروع می شن.

شاهزاده خانم دستشو زده بود به کمرش و نگاه می کرد، گفت:

-" حسینا !؟ ...مثل دزدا اومدی به نظر بازی ... چرا چیزی نمی گی ... حسینا !؟"

گفتم من یا تو

- "چی!؟ خوبی"

آره خوبم... نه ... نمی دونم. چرا پاشدی یه دفعه !؟

-"خدافظ"


+خاطره .

+وبلاگم خوب شده ؟

دنیایـــــم

دنیایم  انقدر کوچیک که با ته مونده لیوان چای ممکنه همه اش غرق بشه.

ولی هر چی هست، دنیای منه .

کسی هم حق نداره ...







پرتو

من و تو

           تو و یک گردنبند

گردنبند و یک آویز

                                آویز و یک نگین

                                نگین و درخشش رنگ

                                درخشش رنگ و گردنت

گردنت و بوسه هایم

بوسه هایم و لبانت

لبانت و شعرهایم

                            شعر هایم و ...

نقطه ها و تردید

تردید و لذت

لذت و ترس

                            ترس و برادریش

مرگ و تولدم

تولدم و من


                           من و تو ...